loading...
زندگی نامه ی ائمه اطهار
حسین مشهدی زاده بازدید : 23 چهارشنبه 14 اسفند 1392 نظرات (0)

 

 

اوضاع و شرایط عصر امام حسن(ع(

پس از رحلت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ دقیقاً در همان روزهایی كه منافقین حادثه شرم آور سقیفه را به وجود آوردند عده ای فرصت طلب به رهبری ابوسفیان تصمیم گرفتند كه از آب گل آلود ماهی بگیرند. به همین مناسبت ابوسفیان چند نفر را تحریك كرد به سراغ ابن عباس رفت و گفت چه نشسته‌ای كه خلافت و حكومت از بنی هاشم بیرون رفت، برخیز تا به خانه علی ـ علیه السّلام ـ رفته و با او بیعت كنیم، چون تو عموی پیغمبر هستی و سخن مرا هم قریش می‌شنوند هر كه با ما مخالفت كرد او را می‌كشیم. با این كیفیت به محضر امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ آمدند تا با او بیعت كنند ولی امیرالمؤمنین چون می دانست منظور ابوسفیان ایجاد اختلاف و فساد میان مسلمانان و بهره برداری برای خود است فرمود:
«اَیُّهَا النّاسُ شُقُّوا أمْواجَ الْْْْْْفَتَنِ بِسُفُنِ النَّجاهِ وَ عَرَّجُوا عَنْ طَریقِ المُناخَرَهِ، وضَعُفوا تیجانَ المْفاخَرَه اَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَناحٍ اَوِ استَسلَمَ فأراحَ، هذا ماءٌ آجِنٌ، وَ لُقْمَهٌ یَغُصُّ بِها آكِلُها». [1]
ای مردم موجهای فتنه‌ها را با كشتیهای نجات و رستگاری شكافته از آنها عبور كنید، و از راه مخالف منحرف گردید قدم بیرون نهید و تاجهای افتخار و بزرگی را از سر به زمین بگذارید كسی پیروز و رستگار است كه با پرو بال (یار و یاور) قیام كند و راحت و آسوده است آنكه تسلیم شده در گوشه‌ای منزوی گردد (پس اكنون كه ما را یاوری نیست اگر حق خود را مطالبه نماییم) این مانند آب متعفّن بدبو است و لقمه‌ای است كه در گلوی خورنده آن گرفته می‌شود.
آری وقتی «إرْتَدَّ النّاسُ بَعْدَ النَّبیِ اَلاّسَبْعَه وَ یا اَلاّثَلاث» بعد از رحلت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ جز عده بسیار قلیلی یعنی كمتر از انگشتان دست وفادار به سفارشات رسول الله و بیعتشان در روز غدیرخم با امیرالمؤمنین باقی ماندند چگونه حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ با دست خالی قیام كند، بیست و پنج سال سكوت و انزوای آن حضرت گواه بر این است كه نهضت بال و پر می‌خواهد. پس از شهادت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ همان مردم به سراغ امام حسن ـ علیه السّلام ـ آمدند؛ مردمی كه در امتحانهای پی در پی رد شدند و نشان دادند كه اهل دنیا و هم پیاله معاویه هستند. صلح امام حسن ـ علیه السّلام ـ درست از همان منطق پدر والامقامش سرچشمه می‌گیرد كه «أفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَناحٍ اَوِاستَسْلَمَ فَاراحَ» از آن گذشته اصلاً صلح برای حفظ اسلام و مسلمین یك امر تثبیت شده در روش رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ بوده است.
رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در حدیبیّه كه منزلی بین مكه و مدینه است با كفار قریش صلح كردند و در ضمن معاهده مقرر شد پیغمبر با اصحاب خود به طرف مدینه مراجعت كنند و از اعمال حج و عمره خودداری نمایند. و اگر چنانچه از طرف كفار قریش هم كسی به مدینه رفت و مسلمان شد او را هم به مكه برگرداند، و نیز پیغمبر حق دارد در سال آینده مدت سه روز بدون اسلحه در مكه اقامت نماید، و همچنین كفار راضی نشدند در اول عهدنامه محمد رسول الله بنویسند و پیغمبر هم دستور داد آن را پاك كنند و محمد بن عبدا... بنویسند.
آیا صلح پیامبر با كفار جز با انگیره سلامت اسلام و مسلمین بود. صلح امام حسن ـ علیه السّلام ـ هم با معاویه همین حكم را دارد، حسن بن علی چون یار و یاوری نداشت برای حفظ اسلام و جان اهل بیت و دوستان پدر تن به آن داد.
اهل تاریخ می‌نویسد كه چهل هزار نفر با امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ بیعت كرده بودند تا جان دارند با معاویه و اهل شام بجنگند. هنگامی كه امیرالمؤمنین در تهیه مقدمات حركت بود ناگهان به شهادت رسید، پس از شهادت آن حضرت مردم با امام حسن ـ علیه السّلام ـ بیعت كردند، در این هنگام به امام حسن اطلاع دادند كه معاویه با گروهی از اهل شام به طرف عراق حركت كرده است.
حسن بن علی ـ علیه السّلام ـ با لشگریانی كه خود را برای حركت به شام آماده كرده بودند از كوفه بیرون شد و خود را برای مقابله با معاویه آماده كرد، حضرت مجتبی ـ علیه السّلام ـ ابتدا قیس بن سعد را با دوازه هزار تن به عنوان مقدمه لشگر شام فرستاد و خودش هم در مدائن فرود آمد. هنگامی كه امام حسن ـ علیه السّلام ـ در مدائن بودند یكی از میان لشگر فریاد زد قیس بن سعد كشته شد اكنون از هم پراكنده شوید؟!
در این هنگام مردم متفرق شدند و گروهی هم به طرف خیمه امام حسن ـ علیه السّلام ـ حمله آوردند و هر چه بود غارت كردند، حتی فرش امام حسن ـ علیه السّلام ـ را هم بردند، و یكی از غارت كنندگان خنجری بر ران آن حضرت زد، حضرت مجتبی ـ علیه السّلام ـ از این اوضاع ناراحت شد و از جانش بیمناك گردید و در محلی در مدائن منزل كرد.
مردم در همان روزهای نخستین بعد از شهادت پدر والامقام امام حسن ـ علیه السّلام ـ گروه گروه به محضرش شرفیاب شدند و با آن حضرت بیعت كردند ولی معاویه فوراً جاسوسانی به بصره و كوفه فرستاد تا هرچه می‌گذرد گزارش كنند و در حكومت امام ـ علیه السّلام ـ از داخل دست به خرابكاری بزنند. امام ـ علیه السّلام ـ فرمان داد آنان را گرفتند و كشتند و حضرت نامه‌ای برای معاویه فرستاد كه جاسوسان می‌فرستی مثل آنكه با ما سر جنگ داری جنگ نزدیك است، منتظر باش انشاء الله.[2]
در یكی از نامه هایش به معاویه نوشت:
تعجب می‌كنم كه قریش بعد از رحلت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در جانشینی او به ستیزه برخاستند و خود را بر دیگران از عرب فقط به خاطر آنكه از قبیله پیامبرند برتر دانستند. ولی قریش در میان خود به برتری ما تن نداد و حال آنكه ما از آنان به پیامبر نزدیكتر و خواستار حق خویش بودیم. وحق ما را گرفتند و ما را كنار زدند. ما از جنگ پرهیز كردیم تا دشمنان و دورویان از این راه به تخریب اسلام برنخیزند. امروز هم از تو در تعجبم كه داوطلب چیزی هستی كه لایق آن نیست؛ نه در دین برتری داری و نه اثر خوبی از خویش به جای گذارده‌ای، تو فرزند همان گروهی كه با پیامبر.جنگیدند و هم فرزند دشمن ترین مردم قریش نسبت پیامبر. ولی بدان كه جزای رفتارت با خداوند است و بالاخره خواهی دید كه سرانجام پیروزی از آن چه كسی است. قسم به خدا چیزی نخواهد گذشت كه عمرت پایان می‌یابد و به دیدار خدا خواهی رفت و سزای اعمالت را خواهی دید.
علی ـ علیه السّلام ـ رفت، مسلمانان با من بیعت كردند، از خدا خواستارم كه در دنیا چیزی مرا ندهد كه از آن كمبودی در امر دیگرم (جهان آخرت) بوجود آید.
آنچه مرا بر آن داشت تا این نامه را به تو بنویسم این است كه بین خود و خداوند عذری داشته باشم. اگر تو نیز مثل سایر مسلمین این امر را بپذیری به مصلحت اسلام است و تو خود نیز بهره‌ای بیشتر خواهی داشت. باطل را دنبال مكن، تو نیز چون دیگران با من بیعت كن!
معاویه در پاسخ حضرت نوشت:
حال من و تو همانند حال گذشتگان شما خاندان با ابوبكر است، یعنی همان گونه كه ابوبكر به بهانه تجربه بیشتر مقام خلافت را از علی ـ علیه السّلام ـ گرفت من نیز خود را از تو سزاوارتر می‌بینم.
معاویه، نه تنها با بیعت با امام حسن ـ علیه السّلام ـ مخالفت كرد بلكه در صدد از میان برداشتن امام بر‌ ‌آمد، بعضی را پنهانی می‌فرستاد تا آن حضرت را به شهادت رسانند. از این رو امام ـ علیه السّلام ـ در زیر پیراهن، زره می‌پوشید و بی ‌زره به نماز نمی‌رفت به همین جهت یك روز كه یكی از این مأموران مخفی معاویه به سوی امام تیر افكند به آن بزرگوار صدمه‌ای وارد نشد.[3]
معاویه به بهانه از بین بردن اختلاف و اغتشاش عده‌ای از سربازان خود را بسیج كرد تا برای جنگ با امام به عراق روند.
امام ـ علیه السّلام ـ نیز به حجربن عدی كندی دستور داد تا فرمانداران و نیز مردم را برای جنگ آماده سازد.
منادی در كوچه‌های كوفه، فریاد می‌زد «الصّلوه» مردم هم در مسجد جمع شدند. امام ـ علیه السّلام ـ به منبر رفت و فرمود: معاویه به جنگ شما آمده، شما نیز به اردوگاه نخلیه بروید...!
همه ساكت ماندند.
عدی، فرزند حاتم طائی از جا برخاست و گفت كه ای مردم: من پسر حاتم طائی هستم سبحان الله این سكوت مرگبار چیست كه شما را فرا گرفته است؟ چرا به امام و پسر پیغمبر جواب نمی‌دهید، از غضب خدا بترسید آیا شما از ننگ باك ندارید.
آنگاه رو به امام كرد و گفت: گفتار شما را شنیدیم و با جان و دل به فرمانیم.
جمعی آماده شدند، امام ـ علیه السّلام ـ از آن جمع سپاهیانی را به فرماندهی حَكَمْ به شهر انبار فرستاد، ولی به محض رسیدن به جبهه حَكَمْ با معاویه ساخت و به همین ترتیب فرمانده بعدی عبیدالله بن عباس را با 12 هزار نفر به جبهه فرستاد. معاویه با وعده یك میلیون درهم او را فریفت و او هم شبانه با گروهی از دوستان خود به سوی معاویه گریخت. صبح فردا سپاه بی سرپرست ماند.[4]
آری یاران امام ـ علیه السّلام ـ از هر سو پراكنده شدند و دیگر به هیچ وجه ادامه جنگ به سود شیعیان وحتی اسلام نبود. چرا كه معاویه اگر به وسیله جنگ، رسماً پیروز می‌شد، هم اساس اسلام را از هم می‌پاشید و هم دودمان همه شیعیان و مسلمان راستین را از زمین بر می‌چید.
پس ناگزیر، امام با شرایطی بسیار سخت تن به صلح داد.
شرایط صلح نامه:
1 ـ معاویه باید كتاب خدا وسنت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ عمل كند.
2 ـ معاویه نباید بعد از خودش كسی را به عنوان خلیفه معرفی كند و باید اختیار تعیین خلیفه به مسلمین واگذار شود.
3 ـ مردم در هر جا هستند آزاد باشند و كسی از كارگزاران معاویه به جان و مال و ناموس آنان تجاوز نكند.
4 ـ اصحاب علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ و شیعیان او مورد اذیت و آزار قرار نگیرند و جان و مال و زنان و فرزندان آنها از تجاوز مصون باشند.
5 ـ معاویه حق ندارد نسبت به حسن و حسین و سایر فرزندان علی و خویشاوندان او نظر سوئی ابراز كند و باید آشكارا و در نهان از تحریكات بر ضد آنها خودداری نماید.
6 ـ معاویه باید این پیمانها را محترم بشمارد و آنها را مورد عمل قرار دهد و عهد و میثاق با پروردگار را فراموش نكند و خداوند را حاضر و ناظر بداند.
7 ـ بیت المال كوفه و خراج «دارابگرد» در منطقه فارس در اختیار حسن بن علی باشد و او مختار است بین یتیمان جنگ جمل و صفین تقسیم كند.
8 ـ امام ـ علیه السّلام ـ معاویه را امیرالمؤمنین نمی‌خواند.
9 ـ معاویه نباید علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ را سب و ناسزا گوید.
معاویه همه شرایط را پذیرفت جز شرط آخر را و حاظر نشد دست از سب و شتم علی ـ علیه السّلام ـ بردارد فقط راضی شد كه هرگاه امام حسن ـ علیه السّلام ـ در مجلس حاضر است از سب و ناسزاگوئی نسب به علی ـ علیه السّلام ـ خودداری كند.[5]
همینكه امام مجتبی ـ علیه السّلام ـ صلح را پذیرفت عده‌ای به عنوان اعتراض و سرزنش حضرت به حضورش رسیدند.
امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: نمی‌دانید كه من برای شما چه عملی انجام داده‌ام. قسم به خدا كه آنچه من كرده‌ام از برای شیعیان بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع می‌كند.
«ألا تَعْلَمُونَ إنّی اِمامُكم وَ مُفَتَرضُ الطّاعَه عَلَیكُم وَ اَحَدُ سَیَّدی شَبابِ أهْلِ الجنَّهِ بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ الله عَلَیَّ».
آیا نمی‌دانید كه من واجب الاطاعه شمایم و یكی از بهترین جوانان بهشتم به نص حضرت رسالت ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ گفتند: بلی پس فرمود: آیا نمی‌دانید كه آنچه خضر كرد موجب غضب حضرت موسی شد، چون وجه حكمت بر او مخفی بود و آنچه خضر كرده بود نزد حقتعالی عین حكمت و صواب بود، آیا نمی‌دانید كه هیچیك از ما نیست مگر آنكه در گردن او بیعتی از خلیفه ستمكاری كه در زمان اوست واقع می‌شود مگر قائم ما ـ علیه السّلام ـ كه حضرت عیسی ـ علیه السّلام ـ در پشت سر او نماز خواهد خواند.[6]
چند روز پس از قرارداد صلح امام ـ علیه السّلام ـ به منبر رفت و بعد از حمد ثنای الهی فرمود: ای مردم، معاویه خیال می‌كند كه من او را برای خلافت سزاوار می‌دانم و برای خود صلاحیتی در آن نمی‌بینیم!، معاویه خیال خامی كرده است. من در كتاب خدا و بر زبان پیامبر خدا، بیشتر از مردم بر آنان اختیار دارم. به خدا سوگند، كه اگر مردم با من بیعت كنند و مرا اطاعت و یاری نمایند، آسمان قطره هایش را و زمین بركتش را بر آنان ارزانی می‌دارد، و تو ای معاویه در آن (خلافت) طمع نمی‌كنی!!
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرموده است: هرگاه اختیار امتی را كسی بدست بگیرد كه عالمتر از او درمیان آنان باشد، امور آنان رو به عقب خواهد رفت، تا همچون گوساله پرستان (بنی اسرائیل) شوند. بنی اسرائیل. هارون را رها كردند و اطراف گوساله را گرفتند در حالیكه می‌دانستند هارون جانشین موسی است این امت هم علی ـ علیه السّلام ـ را رها كردند در حالی كه از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ شنیده بودند كه به علی ـ علیه السّلام ـ می‌فرمود: « تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی هستی مگر از جهت پیامبری، كه پیامبری بعد از من نیست.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ هم از قومش به غار فرار كرد در حالیكه آنان را به سوی خدا می‌خواند، اگر یارانی بر علیه آنان می‌یافت از آنان فرار نمی‌كرد. من نیز اگر یارانی می‌یافتم با تو ای معاویه بیعت نمی‌كردم.
خداوند برای هارون راه نجاتی قرار داد هنگامی كه او را تضعیف كردند و نزدیك بود او را بكشند و یاری پیدا نكرد.
پیامبر را نیز هنگامی كه یاری نیافت راه نجات داد كه به غار رفت. من و پدرم نیز وقتی امت ما را رها كنند و با غیر ما بیعت نمایند و یاری پیدا نكنیم راه نجاتی از جانب پروردگار خویش خواهیم داشت. اینها سنتها و مثالهایی است كه ما امامان مردم، یكی از دیگری می‌آموزیم. ای مردم، اگر ما بین مشرق و مغرب عالم بگردید جز من و برادرم كسی را فرزند پیامبر نخواهید یافت![7]
اما معاویه پس از این به شروط قرار داد صلح عمل نكرد، ابتدا كتاب خدا و سنت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را ترك كرد و بعد یكی پس از دیگری پیمانها را شكست. فرزند شرابخوارش را برای خلافت معرفی كرد، امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ را حتی در حضور امام حسن ـ علیه السّلام ـ ناسزا گفت.
مروان حكم را در مدینه حاكم ساخت و او را بر حسنین ـ علیه السّلام ـ مسلط نمود و او هم هرچه دلش خواست به آن دو بزرگوار جسارت نمود و سپس امام مجتبی را مسموم نمود و شهید كرد و حتی از پرداخت خراج دارابگر فارس هم خودداری نمود و اهل بصره را وادار كرد تا از پرداخت خراج به امام ـ علیه السّلام ـ خوداری كنند. یك روز معاویه برای خواندن خطبه وارد كوفه شد و بین صحبتهایش گفت: ای مردم كوفه من برای این با شما جنگ نكردم تا نماز بخوانید و یا روزه بگیرید و یا زكوه بدهید و یا اینكه حج بجا آورید زیرا من می‌دانم كه شما این اعمال را بجا می‌آورید، علت جنگیدن من با شما برای این بود كه بر شما ریاست وامارت داشته باشیم!! اكنون به این مقصود خود رسیده‌ام و شما هم از این جریان ناراحت شده‌اید، هر خونی كه در این راه ریخته شد و هر مالی كه غارت گردید و آسیب دیده از بین رفت و دیگر قابل جبران نیست اكنون من به هیچیك از شروط این عهدنامه عمل نخواهم كرد و آن را زیر پای خود خواهم افكند.
معاویه از این پس مشغول به سركوب مخالفان شد. مغیرهبن شعبه با اطلاع شد كه شخصی به نام معین بن عبدالله و عده‌ای از دوستان او حاضر به بیعت با معاویه نیستند، مغیره همه آنها را دستگیر كرد و به معاویه نوشت با آنها چه كنم معاویه دستور داد اگر معین به خلافت ما اقرار كرد او را آزاد كن مغیره، معین را حاضر كرد و گفت: اینك شهادت بده و اقرار كن، معاویه امیرالمؤمنین است، معین گفت: «أشهد اُنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ حَقُّ وَ اَنَّ السّاعَهَ آتَیَهُ لا رَیْبَ فِیها وَ أنَّ الله یَیْعَثُ مَنْ فیِ الْقُُبُور».
مغیره دستور داد فوراً معین بن عبدالله را گردن زدند. عبدالرحمن می‌گوید با پدرم نزد معاویه بودیم معاویه رو به پدرم كرد و گفت: برایم حدیث بخوان. پدرم گفت: از حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ شنیدم كه فرمود: دوران خلافتت سی سال بیشتر نخواهد بود، سپس زمان سلطنت خواهد رسید، عبدالرحمان گفت: معاویه دستور داد ما را با لگد و مشت از مجلس بیرون كردند.


[1] . خطبه 5، نهج البلاغه.
[2] . ارشاد مفید، ص 170.
[3] . بحار، ج 44، ص33.
[4] . ارشاد مفید، ص 172.
[5] . بحار، ج 43، ص 65 ـ 44.
[6] . احتجاج، طبرسی، ج 2، ص 9.
[7] . احتجاج، ج 2، ص 8.

 

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
این سایت می خواهد کاری انجام دهد در حد تیم ملی ما در انتظار ان هستیم تا این جهانی شدن را ببینیم ما میخواهیم امامان را زنده ی درونی در قلب های شما کنیم و دینی که بر دوش ماست ادا کنیم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    آیا شما واقعا از طراحی قالب وبلاگ ما راضی هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 57
  • کل نظرات : 29
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 50
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 51
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 55
  • بازدید ماه : 55
  • بازدید سال : 372
  • بازدید کلی : 4,292
  • کدهای اختصاصی

    کد آمارگیر

    رنک الکسا

    ابزار رایگان وبلاگ

    لوگوی حمایتی حضرت مهدیابزار مذهبی وبلاگ


    متحرک کردن عنوان وب